راز آن چشم سیه گوشه ی چشمی دگرم کن
بی خودتر از اینم کن و از خود به درم کن

یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم
یک جرعه ی دیگر بچشان، مست ترم کن

 

شوق سفرم هست در اقصای وجودت
لب تر کن و یک بوسه جواز سفرم کن

دارم سر پرواز در آفاق تو، ای یار
یاری کن و آن وسوسه را بال و پرم کن

عاری ز هنر نیستم اما تو عبوری
از صافی عشقم ده و عین هنرم کن

صد دانه به دل دارم و یک گل به سرم نیست
باران من خاک شو و بارورم کن

افیون زده ی رنجم و تلخ است مذاقم
با بوسه ای از آن لب شیرین شکرم کن

پرهیز به دور افکن و سد بشکن و آن گاه
تا لذت آغوش بدانی، خبرم کن

شرح من و او را ببر از خاطر و در بر
بفشارم و در واژه ی تو، مختصرم کن


+ نوشته شده در چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:,ساعت 21:21 توسط milad-fard |

مطالب پيشين
, ساعت 21:21" >


اگر ماه بودم به هرجا که بودم
سراغ تو را از خدا می گرفتم

وگر سنگ بودم به هر جا که بودی
سر رهگذار تو جا می گرفتم

اگر ماه بودی به صد ناز شاید
شبی بر لب بام من می نشستی

وگر سنگ بودی به هرجا که بودم
مرا می شکستی، مرا می شکستی


+ نوشته شده در چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:,ساعت 21:19 توسط milad-fard |

مطالب پيشين
, ساعت 21:19" >


گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست    
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست

حاصل خیره در آیینه شدن‌ها آیا               
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!


+ نوشته شده در چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:,ساعت 21:16 توسط milad-fard |

مطالب پيشين
, ساعت 21:16" >


صفحه قبل 1 صفحه بعد